جهاد اكبر
«جهاد اکبر» در مقابل «جهاد اصغر» (جهاد با دشمن بیرونى)، عبارت است از ستیز و مخالفت با هوای نفس؛ یعنی مخالفت با آن دسته از خواهشهای نفس که انسان را وادار به مخالفت با خداوند متعال و سرپیچى از دستورهاى او مىکند. هدف از این جهاد، ترک شهوتهاى شیطانى و گردن نهادن به دستورهاى خداوند و پیراستن نفس از صفات ناشایست و آراستن آن به صفات نیکو است.
تعریف
«جهاد» بر سه گونه است: ۱- جنگ و مجاهده براى راندن و دفع دشمن آشکار. ۲- جهاد با شیطان و اهریمن. ۳- مجاهده با نفس.
جهاد به معناى بذل جهد و کوشش در دفع دشمن است و بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى شود. لیکن گاهى در معنای دشمن توسعه داده می شود تا جائی که هر چیزی که توقع شرّ از او می رود را شامل می شود، مانند شیطان که آدمى را گمراه مى سازد و نفس اماره که به بدیها امر مى کند و امثال اینها. در نتیجه جهاد شامل مخالفت با نفس در خواسته هایش و خودداری از اطاعت شیطان در وسوسههایش مى شود و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مخالفت با نفس را «جهاد اکبر» نامیده است. در روایتى از آن حضرت است که به گروهى از اصحاب که از نبرد با دشمن بازمىگشتند، فرمود: مرحبا به قومى که جهاد اصغر را به انجام رساندهاند و جهاد اکبر برایشان باقى است. گفتند: اى پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.
جهاد اکبر در قرآن
علماى اخلاق براى نفس (احساسات و غرائز و عواطف آدمى) سه مرحله قائلند که در قرآن مجید به آنها اشاره شده است:
۱. نفس مطمئنه: مرحله اى است که انسان پس از تصفیه و تهذیب و تربیت کامل، به مرحله اى مى رسد که غرائز سرکش در برابر او رام مى شوند، و توانایى پیکار با عقل و ایمان در خود نمى بینند چرا که عقل و ایمان آن قدر نیرومند شده اند که غرائز نفسانى در برابر آن توانایى چندانى ندارد. این همان مرحله آرامش و سکینه است. این مقام انبیاء و اولیا و پیروان راستین آنها است، آنهایى که در مکتب مردان خدا درس ایمان و تقوا آموختند و سالها به تهذیب نفس پرداخته و جهاد اکبر را به مرحله نهایى رسانده اند. آیات پایانی سوره فجر این موضوع را مطرح می کند: «یاأَیتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُارْجِعِى إِلىَ رَبِّک رَاضِیةً مَّرْضِیةًفَادْخُلىِ فىِ عِبَادِى وَ ادْخُلىِ جَنَّتىِ »: «اى صاحب نفس مطمئنه! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از خدا راضى هستى و هم خدا از تو راضى است پس در جمع بندگانم وارد شو و در بهشتم درآى.»
۲. نفس لوامه: که پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت، انسان به آن ارتقاء مى یابد، در این مرحله ممکن است بر اثر طغیان غرائز گهگاه مرتکب خلافهایى بشود اما فورا پشیمان مى گردد و به ملامت و سرزنش خویش مى پردازد، و تصمیم بر جبران گناه مى گیرد، و دل و جان را با آب توبه مى شوید، و به تعبیر دیگر در مبارزه عقل و نفس گاهى عقل پیروز می شود و گاهى نفس، ولى به هر حال کفه سنگین از آن عقل و ایمان است. البته براى رسیدن به این مرحله جهاد اکبر لازم است و تمرین کافى و تربیت در مکتب استاد و الهام گرفتن از سخن خدا و سنت پیشوایان. این مرحله همان است که قرآن مجید در «سوره قیامت» به آن سوگند یاد کرده است، سوگندى که نشانه عظمت آن است: « لا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ، وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» : «سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر».
۳. نفس اماره: نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان مى دهد و به هر سو مى کشاند و لذا اماره اش گفته اند. در این مرحله هنوز عقل و ایمان آن قدرت را نیافته که نفس سرکش را مهار زند و آن را رام کند بلکه در بسیارى از موارد در برابر او تسلیم مى گردد و یا اگر بخواهد گلاویز شود، نفس سرکش او را بر زمین مى کوبد و شکست مى دهد و همه بدبختیهاى انسان از آن است. در این زمینه از زبان حضرت یوسف صدیق نقل می کند که به یک شکل بدبینانه ای به نفس خودش می نگرد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی». «من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که مسلما نفس پیوسته به بدی ها امر می کند مگر آن که پروردگارم رحم کند.»
همچنین آیه ی زیر به نتیجه پیروی از نفس اماره اشاره دارد: «أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» «آیا دیدی آنکس را که هوای نفسش را معبود خود گرفت و خداوند او را به جهت علمی که داشت گمراه کرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده ای انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسی او را هدایت می کند، آیا باز هم متذکر نمی شوید؟».
جهاد اکبر در روایات
پیامبر گرامی اسلام فرمود: «جاهِدوا أهواءَکم کما تُجاهدون أعدائکم.» با هواهاى نفسانیتان همانگونه جهاد کنید که با دشمنانتان. .
امام على علیه السلام: «أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوى و فِطامُها عَن لَذّاتِ الدُّنیا.» برترین جهاد، مبارزه کردن با هواى نفْس و باز گرفتن آن از لذّتهاى دنیاست.
امام على علیه السلام: «غایةُ المُجاهَدَةِ أنْ یجاهِدَ المَرءُ نَفْسَهُ.» نهایت جهاد، مبارزه انسان با نفْس خویش است.
امام على علیه السلام: «اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأکبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِکم تَسْعَدوا.» بدانید که جهاد اکبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهاى خویش پردازید تا نیک بخت شوید.
امام باقر علیه السلام: «لا فَضیلةَ کالجِهادِ، و لا جِهادَ کمُجاهَدةِ الهوى.» هیچ فضیلتى چون جهاد نیست و هیچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نمى باشد.
امام صادق علیه السلام: «إنَّ النّبی صلى الله علیه و آله بَعثَ بسَرِیة، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِی الجِهادُ الأکبَرُ. قیلَ یا رسولَ اللّه، و ما الجِهادُ الأکبَرُ؟ قالَ جِهادُ النَّفْسِ.» پیامبر صلى الله علیه و آله سپاهى را به جنگ گسیل داشت؛ وقتى برگشتند فرمود: خوشامد مى گویم به گروهى که جهاد اصغر را انجام دادند، اما جهاد اکبر همچنان مانده است. عرض شد: اى پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفْس.
شیخ حرّ عاملی در کتاب وسائل الشیعه در باب صد و یک، احادیثی در پیرامون "جهاد با نفس" برگزیده و آنها را سامان داده است. در این باب ده حدیث آورده شده است و مفاد آنها این است که مبارزه با نفس و اقدام به درمان بیماریهای نفسانی بر انسان طالب کمال و سعادت، لازم و واجب است. واژه ی وجوب هرچند در هیچیک از احادیث این باب ذکر نشده، اما در برخی دیگر از احادیث مربوط به همین موضوع که در این باب ذکر نشده، آمده است مانند این سخن امام کاظم(ع) به هشام بن حکم: «جاهد نفسک لتردّها من هواها فإنّه واجب علیک کجهاد عدوّک»: با نفس خود به مبارزه برخیز تا آن را از خواسته های [نادرستش] دور کنی. این مبارزه همانند جهاد با دشمن بر تو فرض و واجب است.
افزون بر این، همینکه جهاد با نفس در برخی از روایات، جهاد اکبر نامیده شده و در برخی دیگر أفضل الجهاد دانسته شده است و ما می دانیم که جهاد با دشمن از واجبات است، جهاد با نفس هم همانند جهاد با دشمن واجب، بلکه از آن واجبتر است.
نتیجه جهاد اکبر
« وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین » و آنهایى که در راه ما تلاش مى کنند، به طور قطع به راههاى خودمان آنان را راهنمایى مى کنیم؛ زیرا که خداوند با نیکوکاران است.
معناى «جاهَدُوا فِینا» این است که جهادشان همواره در راه ما است، و این تعبیر کنایه از این است که: جهادشان در امورى است که متعلق به خداى تعالى است، چه جهاد در راه عقیده باشد، و چه در راه عمل، و چون جهادشان در راه خدا است هیچ عاملى ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت اوامر و نواحى او باز نمى دارد.
در اینجا خداى تعالى براى خود سبیل هایى نشان مى دهد «لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»، و راهها هر چه باشد بالاخره به درگاه او منتهى مى شود، براى اینکه راه را براى این راه مى گویند که به سوى صاحب راه منتهى مى شود، و آن صاحب راه منظور اصلى از راه است.
همچنین در آیه زیر خداوند می فرماید جایگاه چنین فردی بهشت است: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوی»؛ «هر کس که از مقام پروردگارش بیم داشته باشد و جلوی نفس را از هوی پرستی بگیرد، مأوی و جایگاه او بهشت است.»
پانویس
- ↑ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص ۴۲۳
- ↑ المیزان فى تفسیر القرآن،ج۱۴، ص۴۱۱
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۶۱.
- ↑ سوره فجر/۲۷ تا۳۰
- ↑ سوره قیامت/۱و۲
- ↑ تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۳۶- ۴۳۸
- ↑ (یوسف/۵۳)
- ↑ (جاثیه/۲۳)
- ↑ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص ۴۲۳
- ↑ میزان الحکمه،ج ۲
- ↑ http://www.hawzah.net
- ↑ سوره عنکبوت/۶۹
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص ۲۲۸
- ↑ (نازعات/۴۰-۴۱)
منابع
- قرآن کریم
- ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن
- فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام
- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
- فلسفه و اخلاق، مرتضی مطهری
- میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری